جدول جو
جدول جو

معنی ولو شدن - جستجوی لغت در جدول جو

ولو شدن(فُ فُدَ)
پاشیده شدن. پراکنده شدن. متفرق شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، نقش بر زمین شدن: فلان روی زمین ولو شد
لغت نامه دهخدا
ولو شدن
متفرق شدن پخش و پلا شدن، نقش بر زمین شدن: (فلان کس از پله ها که افتاد روی زمین ولو شد)
تصویری از ولو شدن
تصویر ولو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ولو شدن((وِ شُ دَ))
پخش و پلا شدن، نقش بر زمین شدن
تصویری از ولو شدن
تصویر ولو شدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلم شدن
تصویر قلم شدن
کنایه از قطع شدن، بریده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلد شدن
تصویر بلد شدن
کاری را یاد گرفتن، راهی را شناختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علم شدن
تصویر علم شدن
کنایه از مشهور شدن، معروف شدن، سرشناس شدن، برای مثال هر که علم شد به سخا و کرم / بند نشاید که نهد بر درم (سعدی - ۱۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرو شدن
تصویر فرو شدن
فرورفتن، پایین رفتن، به پایین رفتن، غروب کردن، ناپدید شدن
فرهنگ فارسی عمید
(فُ شَ دَ)
در تداول، آزاد شدن. رها شدن، افتادن چیزی از دست، سرگردان و ولگرد شدن، سقوط کسی یا چیزی (از بالا به پائین). (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واله شدن
تصویر واله شدن
شیفته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملی شدن
تصویر ملی شدن
پا ترمش پا ترمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملون شدن
تصویر ملون شدن
رنگین شدن، رنگارنگ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملول شدن
تصویر ملول شدن
بیزار شدن بستوه آمدن، اندوهگین شدن: (دلا، اگر طلبی سایه همای شرف مشو ملول گرت چرخ ناتوان دارد) (وحشی. چا. امیر کبیر. 185)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوث شدن
تصویر ملوث شدن
آلوده شدن وشنیدن چرک شدن آلوده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
در آمیزیدن، گرد آمد شدن گرد آورده شدن جمع شدن، ترکیب شدن: و اجسام چون مولف شدند از آن چیزی حادث شود که هم بدان اجسام مانند بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصول شدن
تصویر وصول شدن
بدست آمدن حاصل شدن، دریافت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوث شدن
تصویر لوث شدن
مجازاً به چند یا چندین تن نسبت دادن برای تخفیف کیفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصله شدن
تصویر وصله شدن
مورد وصله و پینه قرار گرفتن وصله خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
وول خوردن: مردم... درجاده های مخصوص بخودشان مانند مورچه بدون اراده در هم وول میزدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولو کردن
تصویر ولو کردن
متفرق کرن از هم پاشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هول شدن
تصویر هول شدن
دستپاچه شدن دست و پای خودرا گم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محو شدن
تصویر محو شدن
پاک شدن، سترده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغو شدن
تصویر لغو شدن
باطل شدن چیزی: امتیاز... لغو شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوس شدن
تصویر لوس شدن
ننر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لول شدن
تصویر لول شدن
مست مست شدن سخت مست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بشکل لوله در آمدن شکل استوانه بخود گرفتن (چنانکه فرش یا کاغذکه در نوردند
فرهنگ لغت هوشیار
بریده شدن شکستن بریده شدن قطع شدن: بخود پیچد فلفل از سواد خال هندویت قلم شد دارچینی از حدیث تندی خویت
فرهنگ لغت هوشیار
پایین رفتن، بزیر رفتن، فرود آمدن نزول کردن، غروب کردن ناپدید شدن، داخل شدن وارد گردیدن، غوطه ور شدن، غرق شدن، انحطاط یافتن سقوط کردن، نابود شدن 10 پوشیده ماندن: باید که با تاش موافقت کنی و هر چه در این واقعه از لشکر کشی بروی فروشود تو با یاد او فرودهی
فرهنگ لغت هوشیار
خطا روی دادن، خطا کردن براه غلط رفتن، یا غلط شدن راه. گم شدن و ناپیدا گشتن آن
فرهنگ لغت هوشیار
سر شناس شدن نامی شدن مشهور شدن معروف گشتن، ظاهر شدن، اطلاق شدن کلمه ای به معنیی به سبب استعمال بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت شدن
تصویر علت شدن
بر انگیختن سبب شدن باعث گردیدن، سبب شدن باعث گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلد شدن
تصویر بلد شدن
دانستن، آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
آزادشدن رهاشدن، افتادن چیزی از دست، سقوط کسی یا چیزی (از بالا یا پایین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ول شدن
تصویر ول شدن
((وِ شُ دَ))
رها شدن، افتادن چیزی از دست، سقوط کس یا چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلپ شدن
تصویر تلپ شدن
سربار شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عضو شدن
تصویر عضو شدن
همپیوند شدن
فرهنگ واژه فارسی سره